نامه های من به پسرم رایین

من و مامان فیلسوفم....Ma mere et moi

نامه های من به پسرم رایین

من و مامان فیلسوفم....Ma mere et moi

رایین 71

به نام خدای بهترین ماه

پسرِ قشنگم سلام

خوبی عزیزم؟ الهی که همیشه شاد و سرحال باشی .... رایین؟ ماه رمضون هستا؟! حواست هست؟ بهترین ماه ِ خدا نوشِ جان ِ هردومون... چه حالی داره شبهای ماه ِ رمضون؟ من و ماه و حالِ دل که عالیه..... نامه قبلی از عمقِ حضور نوشتم! عمیق بودن در این ماه یعنی لمس و حسِ حضوری که به ظهور رسیده.... رایین نیاز نیست همه جا باشی. فقط نیاز هست جایی که باشی بدونی عمقِ حضورت چقدر هست! با دوستانت، با مامان و بابا، با پسرخاله و دایی، با خدا..... هرجایی که هستی کم و زیاد بودنت اصلا اهمیت نداره... مهم ظهورت هست که باید باشه به بهترین شکل ممکن.... یکم فکر کن و عمیق شو به حرفهام

دوستت دارم

دعام کن خیلی

رایین 70

به نام خدای مهربانی

سلام بارون ِ ابر نشین من

خوبی قند عسل؟ رایین درباره عمق وجودت باهات حرف زده بودم؟ عمیق باش و از سطح عبور کن... پسرِ خودمی.... دوستت دارم هوارتا

مامان پری


پینوشت: چند روزی هست که سخت درگیر خودم شدم درگیر احساسِ بودنم که باید باشم یا چگونه باشم و عمقم در هر چیزی چقدر باشه؟! دوستت دارم زیباترین هدیه خدا

رایین 69

به نام عادل

سلام پسر ِ قشنگم

خوبی فدات شم؟ شبت به شادی! امشب برات می خوام یک قصه بگم!...

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.... دو تا گنجشگ بودند که هر روز صبح با طلوع خورشید چشم باز میکردند و شروع میکردند به جیک جیک و با نوک کوچولوشون دل ِ کوچولوشون رو سیر میکردن و دوباره دم ِ غروب جیک جیک میکردن و میخوابیدن... هر روز برنامه اشون همین بود خوش بودن و جیک جیکشون دنیا رو پر میکرد و دنیاشون تو دستهای دخترک پشت پنجره بود که هر روز نون خورد میکرد و می ریخت پشت پنجره برای گنجشک کوچولوها... بودند و بودند و شاد تا یک روز یک کبوتر سفید خوشگل سر و کله اش پیدا شد... کبوتر بزرگتر بود و دلش بزرگتر از گنجیشکها بود! خب طفلی بزرگتر بود و این عیب نیست و سهم بیشتری از خورده نان ها نسیبش می شد اما... هر روز صبح اول کبوتر می رفت پشت پنجره و وقتی سیر می شد نوبت گنجشکها بود! بمیرم برا گنجشکها که کم بهشون می رسید!! گنجشکها گرسنه بودند روزها سعی میکردند زودتر برن اما کبوتر مجال نمی داد تا گنجشکها نزدیک نون بشن و با نوکش گنجشکها رو زخمی میکرد تا یک روز یکی از گنجیشکها تاب نیاورد و بی نهایت شد و گنجشک دومی از غصه ی اولی  بی نهایت شد... می دونی که دل ِ گنجشکها کوچولو هست و وقتی گریه میکنن بی نهایت می شن ! تقصیر کی بود؟ گنجشکها که نتونستن حقشون رو بگیرن یا کبوتر که بزرگتر بود! کبوتر؟ آره منم عینه تو فکر می کنم اگر کبوتر مهربان تر بود گنجشک کوچولوها الان کنار پنجره جیک جیک میکردن.... آخ رایین اینقدر دلم برای جیک جیک گنجشک های پشت پنجره خونه شیرازی تنگ شده( بغض)

امروز بعد از اینکه برات از مهربونی نوشتم نامهربانی رو دیدم( آقای رییسم نذاشت برم وضو بگیرم و نماز بخونم! از وقتی سر الصلاه درس میگم با خودم عهد بستم که نماز اول وقتم فوت نشه اما آقای رییس با نامهربانی در عین حال که منتظرم نگه داشت و دستوری هم صادر نکرد نذاشت نماز بخونم و دلم درد گرفت تا اومدم خونه) توضیحش مفصله فقط خواستم بهت بگم مرز بین مهربانی و نامهربانی ما آدمهای لجن ِ عوضی هستیم که می تونیم مهربان باشیم یا به شدت نامهربان... رایین زمان میگذره اما دنیا یادش نمیره هیچ چیز مخصوصا حق الله... حق الناس... حواست باشه فاصله عدل و ظلم یک نخ مو هست.

دوستت دارم

مامان پری

امشب که دلش داره پر میزنه برای همه ی دلبستگی هاش

رایین 68

به نام معشوق ِ هستی

سلام پسرک ِ نازم

عزیز ِ دلم خوبی مامان جان؟ من خیلی خوبم خوبه خوب... رایین؟ مهربونی رو دیدی؟ من دیدم به جان ِ خودم لمسش کردم! حسش کردم ... چند وقت ِ پیش رفتم یک شهر دور و غریب ! خودم بودم و خودم و یک عالمه آدمهای مهربون!! مهربان و عاشق که نه من اون ها رو می شناختم و نه اونها من رو می شناختن ولی جوری بود که انگار سالهاست میشناسمشون اونها هم من رو میشناختن.... اینقدر با هم عجین بودیم که شده بودیم خواهر و برادر.... اصلا احساس غربت نکردم... این یعنی مهربانی! من کسی رو نمیشناسم اما برای لبخند روی لبش تلاش میکنم... هر وقت تونستی بدون هیچ توقعی به کسی لبخند بزنی و منتظر حتی لبخند نباشی اونوقت مهربانی و عینه خورشید بزرگ و پر نور... مهر بان و نگهبان مهر و دروازه ی مهر... می تونی خوت رو اینطور تربیت کنی؟ 

یک مطلب دیگه: رایین بعضی ها رو دیدی فضولن؟ رو اعصابن ... دوستشون نداری نمی خواهی باهاشون حرف بزنی اصلا... نگهشون دارن اما نه همیشه... خودت هم اصلا حق نداری فضولی کنی به هیچ وجه... همین

مامان پری

اولین روز بهمن

رایین 67

به نام خدای مهربانی ها

سلام رایین جان

خوبی عزیز مامان؟ منم خوبم شکر ... خوبه خوب... رایین مهربونی یعنی چی؟ جز کدوم دسته از اخلاق هست؟ از عواطف نشات میگیره؟ چند روزه فکرم رو مشغول کرده.... چند روز قبل داداش و دوستش رفتن کنسرت بعد اجرا رفتن با خواننده و خانواده اش عکس گرفتن و تو صفحه های اجتماعی گذاشتن! دوست ِ داداش زیر عکسها مهربانی و احساس خودش رو به سیلیبریتی اش ابراز کرده ولی متعجبم که چطور میتونه با کسی که اصلا فصل مشترکی در زندگی اش باهاش نداشته عاشقانه مهربانی کنه؟ سوالم رو گرفتی؟ از فرشته ات ببرس تا در موردش صحبت کنیم!!

دوستت دارم از جنس شناخت